- محمدمهدی ذکی، دانشگاه اسلو
- برگردان: اخگر رهنورد
- مرجع: ResearchGate
چکیده
معمای صلح، یک مطالعهی کیفی در باب روند صلح و منازعه در افغانستان است. این مقاله میکوشد موانع فراروی صلح و ریشههای منازعه را در کشور مورد بررسی قرار دهد. پرسش اصلی این تحقیق چالشهای دستیابی به توافق صلح در افغانستان است. این تحقیق با روش کیفی صورت گرفته و برای گردآوری اطلاعات از شیوهی مصاحبه استفاده شده است. درک انگیزهها و خواستهای اطراف درگیر در منازعهی افغانستان و آنچه آنها از روند صلح انتظار دارند، هدف اصلی این مطالعه را تشکیل میدهد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که علیرغم تلاشها برای برقراری صلح و امکان و احتمال توافق حکومت و طالبان، این پروسه همچنان با مشکلات عدیدهای روبهرو است. ابهام در مطالبات طرفین، چنددستگی میان طالبان و نیز نبود اجماع بین رهبری دولت، از چالشهای عمدهی این روند به شمار میروند.
واژگان کلیدی: صلح، افغانستان، جمهوریت، طالبان.
مقدمه
روند صلح در افغانستان چندین سال بیآنکه پیشرفت چشمگیری داشته باشد، ادامه دارد. حکومت افغانستان از سال ۲۰۰۱م. اقدامات مختلفی را به هدف رسیدن به صلح با طالبان روی دست گرفته است که بیشترشان بهخاطر متقاعدکردن آنها به دستکشیدن از مبارزات نظامیشان طرح شده است (Kaura، ۲۰۱۸: ۵). حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین، با ایجاد شورای عالی صلح در سال ۲۰۱۰م. به طالبان پیشنهاد صلح داد که اگر آنها روابطشان با القاعده را قطع میکردند، از خشونت دست میکشیدند و اهداف سیاسیشان را مطابق با قانون اساسی افغانستان دنبال میکردند، نامشان از لیستهای سیاه تروریستی حذف میشد. طالبان طرح کرزی را رد کردند و با پیکارهای تجدیدشده علیه حکومت به آن پاسخ دادند. حکومت وحدت ملی به رهبری اشرف غنی، پیشنهاد صلحی را به طالبان ارائه داد که شامل بهرسمیتشناختن این گروه بهعنوان یک حزب سیاسی، رفع تحریمها، آزادی زندانیان و بازنگری قانون اساسی بود. در ۷ جون ۲۰۱۸، دولت افغانستان آتشبس یکهفتهایِ یکطرفه با طالبان را در سراسر کشور اعلام کرد. دو روز بعد، طالبان با یک آتشبس سهروزه پاسخ دادند (Thomas، ۲۰۱۸). در کنار اقدامات صلح کابل، دیپلماتهای آمریکایی نیز با طالبان دیدار کردهاند تا دربارهی صلح گفتوگو کنند. همهی اینها، انتظارات از توافق صلح و احتمالاً ختم منازعهی چهلساله در افغانستان را افزایش داده است. با اینحال، خواستهای هر دو طرف (حکومت و طالبان) در مذاکرات صلح مبهماند. این مقاله بهدنبال درک انگیزهها و خواستهای اطراف درگیر در منازعهی افغانستان و آنچه آنها از روند صلح انتظار دارند، میباشد. مشخصاً، مقاله سعی دارد به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
- ریشههای منازعه در افغانستان چیست؟
- صلح از نظر طالبان و حکومت افغانستان چیست؟
- چالشهای دستیابی به توافق صلح در افغانستان چیست؟
روششناسی
این تحقیق، یک تحقیق کیفی است و دادهها از طریق مصاحبههای عمقی (In-depth interviews) با سخنگوی حکومت افغانستان، شورای عالی صلح، نمایندهی ویژهی پیشین سازمان ملل در افغانستان، یک مقام سابق امارت [اسلامی] طالبان، و تحلیلگران افغانستان جمعآوری شده است.
طالبان و القاعده در افغانستان
جهاد افغانستان علیه رژیم کمونیستی کابل و سربازان اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان در دههی ۱۹۸۰م، حدود ۲۰ هزار جهادی را از سراسر جهان گرد هم آورد که با حمایت مالی و نظامی ایالات متحده، عربستان سعودی، چین و پاکستان تقویت شده بودند (Chaliand & Arnaud، ۲۰۰۷: ۲۹۳). «عبدالله عزام» از نخستین اسلامگرایانی بود که به پاکستان آمد و «مکتب الخدمات المجاهدین العرب» را تأسیس کرد تا جهادگران را در ۱۹۸۴م. بهتر سازماندهی کند. اسامه بنلادن که با خانوادههای رهبری سعودی روابط نزدیک داشت، به او پیوست و پس از مرگ «عزام» در اثر انفجار بمب (۱۹۸۹م.)، رهبر این شبکه شد و آن را «القاعده» نامید (مژده، ۲۰۰۲: ۳۶).
پس از آنکه جهاد افغانستان پایان یافت و مجاهدین در اپریل ۱۹۹۲م. کابل را بهدست گرفتند، موفق به تشکیل حکومت نشدند؛ زیرا مجاهدین بهلحاظ قومی-زبانی، قبیلهای، تنظیمی و شخصیتی، پراگنده ماندند. مردم از این وضعیت عمیقاً ناامید شده بودند و درگیری بین این گروهها هر روز جان غیرنظامیان معمولی را میگرفت. مردم منتظر یک ناجی بودند و برایشان فرقی نمیکرد که چه کسی و از کجا ظهور میکند (مژده، ۲۰۰۲: ۱۲). در این شرایط پرهرجومرج بود که گروهی از پشتونهای جهادی سابق – که علیه سربازان اتحاد جماهیر شوروی و رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان جنگیده بودند -، در ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴ کنترل «اسپین بولدک» و یک ماه بعد، کنترل ولایت کندهار را بهدست گرفتند. به آنها «طالبان» گفته میشد؛ طلبههایی كه تعهد کردند صلح و امنیت را باز گردانند، نه اینکه حكومت تشکیل دهند. بهگفتهی «وحید مژده»[2]، «اهداف اولیهی بیانشده از سوی جنبش طالبان، اهداف ایدهآل برای مردم افغانستان بود: خلع سلاح افراد و گروههای غیرمسئول، تأمین امنیت عمومی، جادههای امن و برداشتن تمامی محلات بازرسی (چکپاینتها). طالبان قبل از ورود به کابل در سپتامبر ۱۹۹۶، ادعا میکردند که قصد حکومتکردن بر افغانستان را ندارند» (مژده، ۲۰۰۲: ۲۱). با اینحال، تحلیلگران بر پایهی قومی جنبش طالبان تأکید کردهاند. از زمان تأسیس افغانستان بهعنوان یک کشور مستقل در سال ۱۷۴۷م. توسط احمدخان ابدالی، بهجز شش ماه سلطنت حبیبالله کلکانی در ۱۹۲۹م، حاکمان این کشور همواره از میان پشتونها بودهاند (Schetter، ۲۰۰۳: ۱). زمانیکه حکومت رئیسجمهور نجیبالله در اپریل ۱۹۹۲م. سقوط کرد، مجاهدین قدرت را در اختیار گرفتند که در آن رهبران غیر پشتون در اکثریت بودند. پس از دو ماه حكومت صبغتالله مجددی، برهانالدین ربانی – كه تاجیک بود -، رئیسجمهور شد. بهباور انوارالحق احدی، این یک زوال قدرت برای پشتونها در افغانستان بود و طالبان باعث ایجاد خوشبینی در بین پشتونها در رابطه به وارونهسازی سیر نزولی قدرت آنها شد (احدی، ۱۹۹۵: ۶۲۴). هنگامی که طالبان در ۱۹۹۶م. کابل را تصرف کردند، «امارت اسلامی» و ملا محمد عمر را بهعنوان «امیرالمؤمنین» اعلام کردند. طالبان برای گسترش حکومت خود بر کشور، مرتکب نقضهای جدی حقوقبشری شدند و صدها غیرنظامی بیگناه، بهویژه هزارهها را که بهباور طالبان مسلمان نبودند، کشتند (رشید، ۲۰۰۰: ۶۹). طالبان در آگست ۱۹۹۸م. شهر شمالی مزار شریف را به تصرف خود درآوردند و دستکم ۲۰۰۰ غیرنظامی را که اکثرشان هزاره بودند، کشتند و به همین ترتیب، هنگامی که در سال ۲۰۰۰م. بامیان را تصرف کردند، طی چهار روز، بیش از ۱۷۰ نفر از هزارهها را به قتل رساندند (دیدهبان حقوق بشر، ۲۰۰۱). آنها تفسیر سختگیرانهی خودشان از شریعت را در کشور اِعمال میکردند. مردان ملزم بودند ریش دراز بگذارند و زنان مجبور به پوشیدن برقعی بودند که کل بدنشان را بپوشاند. همچنین زنان اجازه نداشتند کار کنند و یا بهتنهایی بیرون بروند. مکاتب به روی دختران بسته بودند و نرسها و داکتران زن از انجام کارشان منع شده بودند (رشید، ۲۰۰۰: ۸۵).
در زمان حکومت طالبان بر کابل، افغانستان به پناهگاه امن برای هزاران جوان مسلمان مستأصل تبدیل شد که به افغانستان بهعنوان یک سنگر مستحکم در برابر غرب میدیدند و امیدوار بودند از آنجا یک پناهگاه امن برای انتقامگیری از ظلم در فلسطین، چچن و کشمیر پیدا کنند. طالبان که برای شکست دشمنان خود به پول و نیرو نیاز داشتند، آنها را با آغوش باز پذیرفتند (مژده، ۲۰۰۲: ۶۵). بهدنبال فراخوان اسامه برای جهاد علیه عربستان سعودی و ایالات متحده، اعضای القاعده در اگست ۱۹۹۸م. سفارتخانههای آمریکا را در کنیا و تانزانیا منفجر کردند. نیروهای آمریکایی مراکز آموزش القاعده در افغانستان را بمباران کردند و ایالات متحده و عربستان سعودی از طالبان خواست اسامه بنلادن را به آنها تحویل دهند؛ اما طالبان امتناع کردند (Zaeef، ۲۰۱۰: ۱۳۱). در پی حملات ۱۱سپتامبر که منجر به کشتهشدن ۳۰۰۰ نفر از ۹۳ کشور شد، حکومت ایالات متحده فوراً اسامه بنلادن را بهعنوان مظنون اصلی معرفی کرد و اصرار داشت که طالبان بیدرنگ تروریستها را تسلیم کنند و اردوگاههای آموزشیشان را ببندند؛ در غیر آن با حملات ایالات متحده روبهرو میشوند. وقتی آنها نپذیرفتند، «عملیات آزادی بلندمدت» در ۷ اکتبر ۲۰۰۱م. راهاندازی شد و در ۹ دسامبر ۲۰۰۱م. به رژیم طالبان پایان داد (Frontline، ۲۰۰۶).
پس از آنکه این عملیات بهرهبری آمریکا به امارت طالبان در طی دو ماه پایان داد، ناتو و حکومت افغانستان نسبت به ختم شورش در این کشور خوشبین بودند و تا اواخر ۲۰۰۵ میلادی، شورشیان را غالباً شکستخورده میدانستند. این ارزیابی خوشبینانه، زمانی که خشونتها در اواسط ۲۰۰۶م. به میزان قابل توجهی افزایش یافت، نادرست از آب درآمد. بهگفتهی مژده، کارزار نظامی در جریان ۲۰۰۱ میلادی، طالبان را مجبور کرد مخفی شوند؛ اما تسلیم نشدند. پس از آنکه ایالات متحده در عراق مشغول شد و دولت افغانستان نتوانست به مردم در روستاها خدمات فراهم کند، طالبان متوجه این خلاء شدند و بهاندازهی کافی احساس قدرت میکردند تا نبردشان را دوباره آغاز کنند (مژده، ۲۰۱۸). عملیاتهای تحت رهبری ناتو طی سالهای ۲۰۰۶-۲۰۰۸میلادی، ولسوالیهای کلیدی را پاکسازی کرد؛ اما مانع از نفوذ مجدد بعدی نشد. در ۲۰۰۸م. مقامات ایالات متحده و ناتو به این شکست اعتراف كردند و مایک مولن، رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریكا، اظهار داشت: «من مطمئن نیستم كه ما [در افغانستان] پیروز میشویم». ایالات متحده و متحدینش در ناتو، با توجه به وخامت اوضاع امنیتی، تعداد نیروهایشان را در افغانستان افزایش دادند. اوباما نیروهای آمریکایی را با ۳۰ هزار نیروی ناتو، به ۱۰۰ هزار نفر افزایش داد؛ اما مقامات ناتو در «نشست لیسبون» (۲۰۱۰م.) تصمیم گرفتند که بهتدریج مسئولیتهای امنیتی را که تا پایان ۲۰۱۴ تکمیل میشد، به رهبری افغانستان انتقال دهند (Katzman، ۲۰۱۶، ص ۲۲). برای ادامهی همکاری پس از ۲۰۱۴ میلادی، کابل و واشنگتن «توافقنامهی همکاریهای امنیتی و دفاعی» (SDCA) را، که بهنام «توافقنامهی امنیتی دو جانبه» (BSA) نیز یاد میشود، در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۴م. امضا کردند که در کنار ۲۰۰۰ سرباز ناتو، به حدود ۱۰ هزار سرباز آمریکایی اجازه میدهد در افغانستان بمانند (سفارت افغانستان، واشنگتن دیسی، ۲۰۱۴).
امروز، پس از ۱۷ سال حضور و تلاشهای نظامی نیروهای ناتو، امنیت افغانستان هنوز از سوی گروههای شورشی، که همهشان با همدیگر متحدند، تهدید میشود. براساس گزارشی از «دیدهبان شفافیت افغانستان»، وضعیت امنیتی در افغانستان بهسرعت رو به وخامت است و طالبان اکنون، بیشتر از هر زمان دیگری پس از ۲۰۰۱ میلادی، ساحاتی را در کنترل دارند. همین گزارش تأکید میکند که ۷۹ درصد پاسخدهندگان، ناامنی را مشکل اصلی میدانند (دیدهبان شفافیت افغانستان، ۲۰۱۶: ۱۱). طالبان، شبکهی حقانی، القاعده و دولت اسلامی (داعش)، گروههای شورشی عمدهای هستند که علیه دولت افغانستان و نیروهای بینالمللی در این کشور، فعالانه در نبرد هستند.
جنبش طالبان هنوز رهبری شورش علیه دولت افغانستان را بر عهده دارد. ملا عمر، رهبر طالبان، در سال ۲۰۱۳م. در گذشت؛ اما مرگ او در جولای ۲۰۱۵م. فاش شد. اخترمحمد منصور با دو معاون (سراجالدین حقانی و هبتالله آخوندزاده) در یک روند انتخابی مورد مناقشه، رهبر [گروه طالبان] شد؛ اما مخالفان منصور به دَور محمد یعقوب، پسر عمر، که ادعا میکرد پاکستان رهبری منصور را برنامهریزی کرده بود، جمع شدند. اختر منصور در ۲۳ می ۲۰۱۶، هنگام بازگشت از ایران، در اثر حملهی ایالات متحده در بلوچستانِ پاکستان کشته شد. چند روز پس از کشتهشدن منصور، طالبان مرگ وی را تأیید کردند و از انتخاب آخوندزاده بهعنوان رهبر جدید طالبان خبر دادند. بهباور شاهحسین مرتضوی، معاون سخنگوی رئیسجمهور افغانستان، نبرد طالبان زمینه را برای فعالیت بیش از ۲۰ گروه تروریستی، از جمله داعش، در افغانستان فراهم کرده است (مرتضوی، ۲۰۱۸).
شبکهی حقانی زیر نام طالبان فعالیت میکند و توسط جلالالدین حقانی – که علیه اتحاد جماهیر شوروی جنگید و بعداً بهعنوان وزیر امور قبایل در رژیم طالبان خدمت کرد -، تأسیس شد. شبکهی حقانی در دورهی اوج قدرتش در سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ میلادی، حدود ۳۰۰۰ جنگجو و حامی داشت؛ اما اعتقاد بر این است که در حال حاضر تعداد بسیار کمتری جنگجو و حامی دارد. با اینحال، این شبکه هنوز میتواند عملیاتی را، بهویژه در شهر کابل، انجام دهد (Katzman، ۲۰۱۶: ۲۱).
القاعده حضور حداقلی در افغانستان دارد و بهعنوان تسهیلکننده برای [فعالیتهای] طالبان و جنبش اسلامی ازبکستان عمل میکند. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، القاعده تا حد زیادی توسط نیروهای افغانِ مورد حمایت آمریكا از افغانستان اخراج شد. در دسامبر ۲۰۰۱، پس از آنکه مشخص شد موقعیت اسامه بنلادن در کوههای «تورا بورا» بوده است، نیروهای آمریکایی نتوانستند از فرار او جلوگیری کنند؛ اما او بعداً در ۱ می ۲۰۱۱ در «ایبتآباد» پاکستان کشته شد. گمان میرود ایمن الظواهری، جانشین وی، در داخل مرزهای پاکستان باشد (Katzman، ۲۰۱۶: ۲۰).
داعش از اواسط سال ۲۰۱۴م. در افغانستان فعال بوده است و با جداشدن جناحهای فرعی طالبان از این گروه و تصرف برخی مناطق کوچک در عمدتاً شرق افغانستان، حضور داعش بیشتر شد. مژده معتقد است که داعش چون با طالبان میجنگد، توسط دولت افغانستان و نیروهای آمریکایی پشتیبانی میشود (مژده، ۲۰۱۸). اعضای داعش شامل مبارزان پیشین طالبان نیز میشوند و بهباور «کریستین برگ هارپویکن[3]»، اعضای جنبش اسلامی ازبکستان وفاداریشان را تغییر دادهاند و اکنون زیر نام داعش در شمال افغانستان فعالیت میکنند (Harpviken، ۲۰۱۸). داعش چندین حملهی مرگبار را بر اهداف غیرنظامی، بهویژه هزارهها و شیعیان، آغاز کرده است.
بهباور دولت افغانستان، طالبان یک شبکهی شورشی افغان است؛ در حالیکه القاعده و داعش بهواسطهی خارجیها تأسیس شدهاند. بنابراین، روند صلح تنها گروههایی را شامل میشود که از افغانستان منشأ گرفتهاند (طالبان)، نه القاعده و داعش (حمید، ۲۰۱۸؛ مرتضوی، ۲۰۱۸).
صلح با طالبان
روند صلح در افغانستان بیآنکه پیشرفت چشمگیری داشته باشد، چندین سال است که ادامه دارد. حکومت افغانستان از سال ۲۰۰۱ میلادی، اقدامات مختلفی را بههدف رسیدن به صلح با طالبان روی دست گرفته است که بیشترشان بهخاطر متقاعدکردن آنها به دستکشیدن از مبارزات نظامیشان طرح شده است (Kaura، ۲۰۱۸: ۵). رئیسجمهور حامد کرزی، ابتدا با برگزاری لویه جرگه[4]ی ملی مشورتی صلح در ۲۰۱۰ میلادی، به طالبان پیشنهاد صلح داد. پس از برگزاری این لویه جرگه، دولت «شورای عالی صلح» (HPC) را برای پیگیری مذاکرات صلح با طالبان تأسیس کرد (Özerdem، ۲۰۱۵: ۴۴۹). هدف کرزی این بود که برنامهی ادغام مجدد را به طالبان پیشنهاد کند تا نامشان از لیستهای سیاه تروریستی حذف شود. البته این پیشنهاد در صورتی بود که آنها روابطشان با القاعده را قطع میکردند، از خشونت دست میکشیدند و اهداف سیاسیشان را مطابق با قانون اساسی افغانستان دنبال میکردند؛ اما طالبان طرح کرزی را رد کردند و با پیکارهای تجدیدشده علیه حکومت به آن پاسخ دادند. برهانالدین ربانی، رئیس شورای عالی صلح، در سال ۲۰۱۱م. از سوی طالبان ترور شد (Kaura، ۲۰۱۸: ۶). گشایش دفتر طالبان در دوحهی قطر (جون ۲۰۱۳م.) که پرچم طالبان بر ساختمان آن نصب شده بود، از سوی دولت افغانستان مورد انتقاد قرار گرفت. دولت افغانستان ادعا کرد که این کار بهمعنای بهرسمتشناختن ضمنی دولت سیاه طالبان است و بنابراین، این دفتر ۲۴ ساعت پس از گشایش، بسته شد. مذاکرات صلح، بهطور گسترده تا مراسم تحلیف اشرف غنی بهعنوان رئیسجمهور جدید در سپتامبر ۲۰۱۴ میلادی، دوباره شروع نشد (Farrell & Sample، ۲۰۱۷: ۳).
حکومت وحدت ملی بهرهبری اشرف غنی، دفتر طالبان در دوحه را بهعنوان کانال اصلی مذاکرات صلح پذیرفت. از آن زمان تاکنون گفتوگوهای متعددی بین مقامات دولت افغانستان و نمایندگان طالبان صورت گرفته است (حمید، ۲۰۱۸). در دومین کنفرانس «پروسهی کابل» در فبروری ۲۰۱۸ میلادی، رئیسجمهور غنی پیشنهاد صلحی را به طالبان ارائه کرد که شامل بهرسمیتشناختن این گروه بهعنوان یک حزب سیاسی، رفع تحریمها، آزادی زندانیان و بازنگری در قانون اساسی بود. او پیشنهادش را در کنفرانسی که در ماه مارچ، در تاشکند ازبکستان برگزار شده بود، تکرار کرد. پیشنهاد صلح متهورانهی رئیسجمهور غنی به طالبان، امیدها را برای صلح در این کشور برانگیخته است. افزون بر این، در ۷ جون ۲۰۱۸ میلادی، رئیسجمهور غنی همزمان با پایان ماه رمضان، آتشبس یکجانبهی یکهفتهای را در سراسر کشور با طالبان اعلام کرد. دو روز بعد، طالبان با یک آتشبس سهروزه پاسخ دادند. در جریان آتشبس، اعضای طالبان به شهرها آمدند و با نیروهای افغان عکس گرفتند. در ۱۶ جون، حکومت افغانستان بهطور یکجانبه، آتشبس را برای ده روز دیگر تمدید کرد؛ اما طالبان این پیشنهاد را رد کردند (Thomas، ۲۰۱۸). طالبان بر این باورند که دولت افغانستان تصمیمگیرندهی نهایی دربارهی موضوعات مربوط به صلح در کشور نیست و به همین دلیل، همواره اصرار داشتهاند که مستقیماً با ایالات متحده گفتوگو کنند (Kaura، ۲۰۱۸: ۱۰). اخیراً در ۹ نوامبر، نمایندگان طالبان در کنفرانسی در مسکو شرکت کردند که در آن نمایندگان ده کشور، از جمله ایران، پاکستان، هند و جمهوریهای آسیای میانه شرکت داشتند. دولت افغانستان نمایندهای نفرستاد؛ اما هیأت شورای عالی صلح در این کنفرانس شرکت کرد Ferris-Rotman)، ۲۰۱۸).
ریشههای منازعه
جنگ افغانستان، یک جنگی چندبُعدی است و بازیگران افغان، منطقهای و جهانی در آن دخیلند. بهدلیل پیچیدگی این جنگ، هیچیک از بازیگران اصلی، کلید حل بحران را در دست ندارند و بنابراین، منافع و نگرانیهای این بازیگران باید در نظر گرفته شود.
الف) ریشههای داخلی منازعه
ظهور طالبان در وضعیت نابسامانی که بهخاطر جنگ داخلی بین مجاهدین مختلف ایجاد شده بود، اتفاق افتاد و آنها وعده دادند که صلح و امنیت را بر میگردانند. به همین ترتیب، موفقنبودن دولتی که پس از ۲۰۰۱م. در افغانستان شکل گرفت، در فراهمکردن حكومتداری خوب، حفظ امنیت سراسری و فساد گسترده، دلیل ظهور دوبارهی آنها شده است (حمید، ۲۰۱۸؛ مژده، ۲۰۱۸؛ سرابی، ۲۰۱۸). «کای آیده[5]»، نمایندهی ویژهی پیشین سازمان ملل متحد در افغانستان، با قبول این شکست، معتقد است که این، باعث بدترشدن وضعیت امنیتی شده است؛ فساد در دولت، گسترده و کشور از نظر سیاسی و قومی تقسیم شده است (آیده، ۲۰۱۷). «آرن استرند[6]» نیز فساد را یکی از بزرگترین مشکلات موجود در کشور میداند که باید جلو آن گرفته شود (استرند، ۲۰۱۷). افغانستان یکی از فاسدترین کشورها در سالهای اخیر است که فساد گسترده در همه بخشهای دولتی وجود دارد. بر اساس گزارش دیدهبان شفافیت افغانستان در سال ۲۰۱۶ میلادی، «هم فیصدی کسانی که پرداخت رشوت را قبول کردهاند و هم مبالغی که از طریق رشوت از دست رفته است، افزایش چشمگیری را نشان میدهد. بیش از ۲۶ درصد از افغانها میگویند طی دوازده ماه گذشته مجبور به پرداخت رشوت شدهاند. بهطور کلی افغانستان ۲.۸ میلیارد دالر از این امر ضرر اقتصادی میبیند که این رقم از ۲.۱۷ میلیارد دالر درآمد داخلی حکومت افغانستان که در سال جاری پیشبینی کرده است، بیشتر است» (دیدهبان شفافیت افغانستان، ۲۰۱۶: ۲۴-۲۵).
اکنون، طالبان مناطق بیشتری را نسبت به هر زمان دیگری، از سرنگونی رژیمشان در ۲۰۰۱م. تا کنون، در کنترل خود دارند. یک گزارش بیبیسی در جنوری ۲۰۱۸ نشان داد که طالبان کنترل کامل ۱۴ ولسوالی (4 درصد کشور) را در دست داشته و حضور فعال و فزیکی در ۲۶۳ ولسوالی دیگر (66 درصد کشور) داشتهاند که فقط ۱۲۲ ولسوالی (30 درصد) تحت کنترل دولت باقی میماند؛ اما این بدان معنا نیست که آنها عاری از خشونت بودهاند (Sharifi & Adamou، ۲۰۱۸). اکنون طالبان چندین کمیسیون تشکیل دادهاند؛ از جمله: کمیسیون صحت، زراعت و مالیات، آموزش و پرورش، نظامی، برق، و قضایی (مژده، ۲۰۱۸). بوروکراتهای طالبان، مالیات و صورتحسابهای برق را جمعآوری میکنند و قضاتشان پروندههای مدنی و کیفری را میشنوند (Jackson، ۲۰۱۸: ۲۰).
ب) ریشههای خارجی منازعه
عامل خارجی در جنگ افغانستان تا آنجا تأثیرگذار است که بیشتر مردم افغانستان، از جمله مقامات دولتی معتقدند که طالبان بدون کمکهای خارجی به حیاتشان ادامه داده نمیتوانند. بهگفتهی حبیبه سرابی[7] و عبدالرحمان حمید[8]، افغانستان عرصهی جنگ نیابتی برای سایر کشورها است. رقابت پاکستان- هند و ایران-عربستان سعودی در افغانستان بازی میشود. طالبان از سوی پاکستان، ایران و روسیه حمایت میشوند؛ زیرا آنها بهدنبال نفوذ در افغانستاناند (سرابی، ۲۰۱۸؛ حمید، ۲۰۱۸).
پاکستان همواره بهدنبال این بوده است که مطمئن شود یک دولت تحت سلطهی پشتونهای طرفدار پاکستان در کابل مستقر شود تا بتواند اختلافات مرزی خود را حل کند؛ در درگیری با دهلی نو از اسلامآباد پشتیبانی کند و نیز بتواند به پاکستان در دسترسی به منابع بالقوه غنیِ جمهوریهای آسیای میانه کمک کند. پس از آنکه مجاهدین در ۱۹۹۲م. جنگ داخلی را آغاز کردند، پاکستان پلان خود را بینتیجه یافت؛ اما ظهور طالبان در ۱۹۹۴م. فرصتی را برای آنها فراهم کرد و پاکستان از طالبان – که از سوی وزیر داخلهی وقت پاکستان بهعنوان «بچههای ما» توصیف شده بودند -، حمایت کرد (رشید، ۲۰۰۲: ۵۳). اسلامآباد در ماه می ۱۹۹۷م. رسماً طالبان را بهعنوان دولت مشروع افغانستان بهرسمیت شناخت و از بقیهی جهان خواست تا همین کار را انجام دهند (Saikal، ۲۰۱۲: ۲۲۷). پس از حملات ۱۱ سپتامبر، اسلامآباد مجبور شد با طالبان قطع رابطه کند و به ائتلافِ به رهبری ایالات متحده بپیوندد (Satas، ۲۰۱۳: ۸). پاکستان، حمایتهای اطلاعاتی و لوجستیکی برای کمک به ایالات متحده در سرنگونی طالبان، فراهم کرد؛ اما بهدنبال شکست نظامی رژیم طالبان، هزاران جنگجوی این گروه و اعضای القاعده از مرز پاکستان عبور کردند و در مناطق قبایلی این کشور پناهنده شدند. وجود این منطقهی امن برای طالبان، تهدیدی جدی برای ثبات افغانستان است. اگرچه اسلامآباد چندین عملیات را علیه گروههای شورشی در قلمرو خود آغاز کرده است، این عملیاتها هیچ کمکی به نابودی شبکههای تروریستی نکردهاند. ناکامی عمده از سوی پاکستان در این زمینه، بهدلیل سیاست تمایز بین «تروریستان خوب» و «تروریستان بد» است که مهمترین عامل در بدترشدن اوضاع بوده است (سپنتا، ۲۰۱۷: ۶۹۳).
کابل معتقد است که پاکستان نقش انکارناپذیری در آوردن طالبان به میز مذاکره دارد؛ زیرا طالبان سالها است که میجنگند و آنها بدون حمایت از سوی یک کشور، نمیتوانند به این کار ادامه دهند. اتکای طالبان به پاکستان برای تدارکات نظامی، مراقبتهای صحی و پناهگاه برای شورشیان، کماکان حیاتی است و اسلامآباد هنوز کلید کشاندن طالبان به میز [مذاکره] را در دست دارد (Kaura، ۲۰۱۸: ۱۶). به باور مرتضوی، «شورای رهبری طالبان، موسوم به “شورای کویته” در پاکستان است. آنها از میان پاکستانیهای مناطق مرزی سربازگیری میکنند؛ اعضای زخمیشدهی آنها در شفاخانههای پاکستان معالجه میشوند و رهبرانشان در پاکستان زندگی میکنند» (مرتضوی، ۲۰۱۸). اولین دور مذاکرات مستقیم میان دولت افغانستان و طالبان در جولای ۲۰۱۵ میلادی، با میانجیگری پاکستان صورت گرفت. با این وجود، اسلامآباد تاكنون ادعا کرده است كه تنها میتواند طالبان را به مذاكره با دولت افغانستان متقاعد كند و نمیتواند آنها را مجبور به مذاکره کند (مژده، ۲۰۱۸).
گزارشهای بیشمار ناتو و ایالات متحده، ایران را به حمایت از طالبان متهم كرده است. بهگفتهی مژده، تهران اکنون از لحاظ نفوذش بر طالبان، موقعیت بهتری دارد؛ چون خانوادههای بیشتر رهبران طالبان در ایران زندگی میکنند (مژده، ۲۰۱۸). علیرغم اختلافات ایدئولوژیک، ایران با طالبان ارتباط برقرار کرده است تا کاملاً میدان را از دست ندهد و از سوی دیگر، از تهدید امنیتی احتمالی از سوی داعش جلوگیری کند (Giustozzi، ۲۰۱۳: ۷۲). به همین ترتیب، روسیه آشکارا دربارهی روابط خود با طالبان صحبت کرده و ادعا کرده است که این کار بهخاطر جلوگیری از هرگونه تهدید منافع آنها در افغانستان است. افزون بر این، مسکو مایل به برقراری روابط نزدیکتر با طالبان است؛ زیرا این گروه با داعش که تهدیدی جدی برای امنیت آسیای میانه و روسیه است، میجنگد (سرابی، ۲۰۱۸).
صلح بهعنوان نبود خشونت
در حال حاضر، پرسش اصلی این است که چگونه جنگ را پایان دهیم؟ بهگفتهی «گالتونگ»، صلح منفی است (Galtung J.، ۱۹۶۷، ص ۱۲). تمامی طرفهای درگیر میپذیرند که جنگ راهحل نیست. نمایندهی شورای عالی صلح استدلال میکند که «همه دریافتهاند که مشکل، با جنگ قابل حل نیست. پس از آتشبس ماه جون، ما یک نظرسنجی را انجام دادیم که نشان میداد بیش از ۷۰ درصد از پاسخدهندگان از آتشبس حمایت میکنند و حدود ۹۰ درصد خواستار صلح هستند». بهگفتهی وی، اعضای طالبان در مشروعیت جنگشان تردید دارند؛ زیرا در جون ۲۰۱۸ میلادی، حدود ۳۰۰۰ عالم دین جنگ را ناروا اعلام کردند و از دولت و طالبان خواستند که آتشبس کنند و مذاکرات را آغاز کنند. بنابراین، طالبان بهدنبال راههایی برای پایاندادن به جنگ هستند (حمید، ۲۰۱۸). مقامات دولت آمریكا نیز اظهار داشتهاند كه جنگ راهحل نیست. اخیراً جنرال «جوزف دانفورد»، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریكا، در جریان گفتوگو در یک نشست امنیتی در «هالیفاكس» اظهار داشت كه طالبان در افغانستان شکست نمیخورند و هیچ راهحل نظامی، به خودی خود، برای آوردن صلح وجود ندارد. وی همچنین افزود که ایالات متحده با شرکای خود در ناتو کار میکنند که فشار نظامی، سیاسی و اقتصادی را روی طالبان بیشتر کنند تا آنها را متقاعد کنند که مذاکره بر سر یک راهحل سیاسی برای بحران، بهنفعشان است (Crawford، ۲۰۱۸).
در حالیکه دولت افغانستان و متحدان بینالمللیاش تأکید دارند که مذاکرات صلح باید بهرهبری افغانستان باشد (حمید، ۲۰۱۸)؛ طالبان اعلام کردهاند که دولت افغانستان تصمیمگیرندهی نهایی در مورد موضوعات مربوط به صلح در این کشور نیست و بنابراین، آنها همواره اصرار داشتهاند که مستقیماً با ایالات متحده گفتوگو کنند (Kaura، ۲۰۱۸: ۱۰). واشنگتن، با تأیید مکرر دیپلماتها و فرماندهان ارشدش بر راهحل سیاسی برای منازعهی افغانستان، از طرح صلح غنی حمایت کرده است. با اینحال، با ردشدن دولت افغانستان بهعنوان دولت نامشروع از سوی طالبان و خواست آنها مبنی بر مذاکره با ایالات متحده، ادارهی ترامپ در جولای ۲۰۱۸ به دیپلماتهایش گفت که بهدنبال مذاکرهی مستقیم با طالبان باشند. از آن زمان تا کنون، جلسات متعددی بین مقامات آمریکایی و نمایندگان طالبان در دوحهی قطر، بهرهبری «آلیس ولز»، معاون وزیر امور خارجه، و زلمی خلیلزاد، نمایندهی ویژهی آمریکا برای صلح افغانستان، برگزار شده است (الجزیره، ۲۰۱۸).
موارد متعارض و مبهم در مذاکرات صلح
آنگونه که دولت افغانستان اظهار میدارد، جلساتی که تاکنون برگزار شدهاند، برای شروع مذاکرات صلح بوده و دو طرف به توافقی نرسیدهاند. با اینحال، طرفهای درگیر، مطالبات متفاوتی دارند.
مطالبات طالبان روشن نبودهاست و فراتر از استناد به قانون شرع، دیدگاه طالبان برای حکومتداری پس از خروج نیروهای خارجی، ناقص و مبهم است. کارزار پیامرسانی آنها قادر به ارائهی راهحلها یا بدیلهای عملی برای وضعیت فعلی نیست. با این حال، مژده خواستههای طالبان را به شرح زیر فهرست میکند:
- طالبان خواستار تبعیت از شریعت هستند که شامل تمام قوانین و سیاستهای دولت خواهد بود؛
- طالبان درک کردهاند که انحصار قدرت سیاسی واقعبینانه نیست و منجر به جنگ میشود. بنابراین، آنها گروههای سیاسی دیگر را میپذیرند؛
- آنها قانون اساسی را میپذیرند؛ اما خواهان آن هستند كه بدون هیچگونه مداخلهای از سوی خارجیها، توسط افغانها نوشته و تأیید شود؛
- این شبکه خواهان اصلاح نیروهای امنیت ملی افغانستان (ANSF) خواهد شد؛
- طالبان از نهادهای دموکراتیک فعلی، مانند انتخابات و پارلمان حمایت نمیكنند. در عوض، آنها به قرآن مراجعه میکنند که میگوید «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَایَعْلَمُون»؛ آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند، برابرند؟ آنها ممکن خواهان سازوکارهای دیگری مانند لویه جرگه یا «شورای اهل حل و عقد»، متشکل از عالمان دینی، شوند؛
- این شبکه خواهان آزادی زندانیانشان و حذف نام رهبرانشان از لیست سیاه تروریستها است؛
- طالبان خواستار خروج نیروهای ایالات متحده و ناتو، مطابق یک جدول زمانیاند؛
- طالبان بهدنبال منزویکردن افغانستان نیستند؛ کاری که در دههی ۱۹۹۰م. انجام دادند. آنها بهدنبال برقراری و حفظ رابطه با جهان خارج خواهند بود (مژده، ۲۰۱۸).
با اینحال، مژده، با تأکید بر اینکه طالبان یک گروه مذهبی-سیاسیاند، معتقد است که «شورای علما»ی طالبان در مورد این موضوعات تصمیم میگیرند و حتی اگر آنها به توافق برسند، ممکن است از کابل بخواهند که هیأتی متشکل از روحانیون مذهبی را بفرستد تا این شورا بتواند با آنها مذاکره کنند.
اگرچه مقامات دولتی بهطور مداوم اظهار داشتهاند که هیچ پیششرطی برای شروع مذاکرات وجود ندارد و تمامی جلسات مقدماتیاند؛ اما نمایندهی شورای عالی صلح میگوید که آنها آمادهی پذیرش تقاضای خروج نیروهای خارجی هستند؛ ولی این خروج باید مطابق به یک جدول زمانی باشد (حمید، ۲۰۱۸). دولت افغانستان نیز، مانند طالبان، برنامهی صلح روشنی با طالبان ارائه نکرده است. بهگفتهی مژده، کابل برنامهی صلح روشنی ندارد و در این مسئله دنبالهرو آمریکا است (مژده، ۲۰۱۸).
با اینحال، در سطح داخلی، حکومت جلساتی با گروههای مختلف، از جمله نمایندگان جامعهی مدنی، زنان و علمای مذهبی برگزار کرده است که در نتیجهی آن، «بورد مشورتی صلح» تشکیل شده است. دولت همچنین یک تیم مذاکرهکنندهی ۱۲ نفری را، به رهبری رئیس دفتر ریاستجمهوری، تشکیل داده است. رئیسجمهور غنی در سخنانش در کنفرانس ژنو در مورد افغانستان، نقشهی راه مذاکرات صلح را اعلام کرد. وی افزود: «خوشحالم که امروز اعلام میكنم كه پس از چند ماه مشورتهای فشرده با شهروندان در سراسر كشور، ما نقشهی راه برای مذاكرات صلح را تدوین كردهایم. ما نهادها و سازوکارهای لازم را برای دستیابی به توافق صلح تشکیل دادهایم. اکنون ما به فصل بعدی روند صلح به پیش میرویم» (سخنان رئیسجمهور اشرف غنی در کنفرانس ژنو دربارهی افغانستان، ۲۰۱۸). رئیسجمهور اظهار داشت كه آنها بهدنبال توافق صلحی هستند كه طالبان افغانستان با احترام به اصول ذیل، شامل جامعهای دموکراتیک و فراگیر میشوند:
- حقوق و مکلفیتهای پیشبینیشده در قانون اساسی برای همه شهروندان، بهویژه زنان، تضمین شده است.
- قانون اساسی یا تعدیلهایی که از طریق مواد قانون اساسی پیشنهاد شده، پذیرفته شده است.
- نیروهای دفاعی و امنیتی ملی افغانستان و خدمات ملکی مطابق به قانون عمل میکنند.
- به هیچیک از گروههای مسلحی که با شبکههای تروریستی خارجی، سازمانهای جرمی خارجی، نهادهای دولتی یا غیر دولتی، که بهدنبال نفوذ در افغانستاناند، رابطه داشته باشند، اجازهی اشتراک در پروسهی سیاسی داده نمیشود (سخنان رئیسجمهور اشرف غنی در کنفرانس ژنو دربارهی افغانستان، ۲۰۱۸).
مادهی آخر، تناقضی را در برنامهی صلح دولت نشان میدهد. دولت افغانستان همیشه همسایگانش را به حمایت از طالبان متهم كرده است و حتی معتقد است كه این گروه نمیتواند به جنگ خود در افغانستان ادامه دهد، مگر اینكه از سوی دیگران، بهویژه پاکستان، حمایت شود. معاون سخنگوی رئیسجمهور استدلال میکند که شورای رهبری طالبان در پاکستان است؛ آنها از میان پاکستانیهای مناطق مرزی سربازگیری میکنند؛ اعضای زخمیشدهی آنها در شفاخانههای پاکستان معالجه میشوند و رهبرانشان در پاکستان زندگی میکنند (مرتضوی، ۲۰۱۸). در عین حال، آنها بهدنبال صلح با همین گروهی هستند که از سوی پاکستان و سایر کشورها حمایت میشود.
در سطح بینالمللی، دولت در تلاش این بوده است كه كشورهای همسایه را متقاعد كند كه افغانستان صلحآمیز بهنفع آنها است. اگر افغانستان به یک پناهگاه امن برای گروههای شورشی تبدیل شود، این کشورها نیز از ناامنی رنج خواهند برد (حمید، ۲۰۱۸).
طالبان همچنان انکار میکنند که دولت افغانستان یک طرف مشروع منازعه است و یا اینکه ارزش گفتوگو را دارد. آنها با وفاداری به این موضع عدم پذیرش، دائماً گزارشهای مربوط به جلسات پنهانی بین نمایندگان این گروه و دولت افغانستان در خارج از افغانستان را تکذیب کردهاند. آنها اصرار داشتهاند که با آمریکاییها، بهعنوان مخالف واقعیشان، گفتوگو کنند (عثمان، ۲۰۱۴). اگرچه موضع ایالات متحده در مورد مذاکرات مستقیم با طالبان، انتظارات برای پایان منازعه با مذاکره را افزایش داده است؛ اما مژده معتقد است که هنوز هیچ پیشرفتی در مذاکرات صلح حاصل نشده است و نمایندگان ایالات متحده فقط به طالبان گوش فرا دادهاند. وی نگرانیهای طالبان در مورد اهداف ایالات متحده را برجسته میکند و میافزاید: «پس از خروج آمریکا از توافقنامهی ایران، طالبان نسبت به مذاکرات به دیدهی شک مینگرند. آنها گفتهاند كه اگر آمریكا توافقنامه را نادیده بگیرد، احتمال مذاكره برای همیشه منتفی خواهد بود» (مژده، ۲۰۱۸).
نمایندهی شورای عالی صلح، با یادآوری توافقنامهی صلح با «حزب اسلامیِ» گلبدین حکمتیار، استدلال میکند: «این، به طالبان امید میدهد که آنها نیز میتوانند مانند سایر افغانها یک زندگی عادی را آغاز کنند. این [توافقنامه] همچنین جنگ طالبان را زیر سؤال میبرد و نشان میدهد که دولت افغانستان در فراخوانش برای صلح با هر گروه شورشی صادق است» (حمید، ۲۰۱۸). «حزب اسلامی» یکی از گروههای شبهنظامی بود که علیه دولت افغانستان و نیروهای بینالمللی مبارزه میکرد. پس از سالها مذاکره، نمایندگان حکمتیار و دولت افغانستان در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶م. توافقنامهای را امضا کردند. براساس این توافقنامه، «حزب اسلامی» اعلام کرد که دیگر به اقدامات شورشیاش علیه دولت و شهروندان افغانستان ادامه نخواهد داد. دولت برای رفع تحریمهای بینالمللی بر حکمتیار که بهخاطر روابط مشکوکش با القاعده و طالبان از سوی واشنگتن بهعنوان تروریست جهانی معرفی شده بود، در ایالات متحده و سازمان ملل لابی کرده بود. او پس از برداشتهشدن تحریمهای بینالمللی، به کابل بازگشت. توافقنامهی صلح به حكمتيار و پيروانش بهخاطر عملکردهای گذشتهشان مصونیت میدهد و به آنها حقوق كامل سياسی اعطا میكند. با اینحال، «الکسی یوسوپوف» معتقد است که این معامله بسیار نمادین است و کمک بسیار ناچیزی به برقراری صلح در کشور میکند؛ زیرا حضور «حزب اسلامی» در میدان نبرد کاملاً نامحسوس است («افغانستان: غنی و حکمتیار توافقنامهی صلح امضا کردند»، ۲۰۱۶). دولت افغانستان نسبت به دستیابی به توافق صلح با طالبان خوشبین است. مژده نیز بر این باور است که اگر مطالبات طالبان مورد توجه قرار گیرد، مذاکرات میتواند به صلح منجر شود (مژده، ۲۰۱۸). این در حالی است که نمایندهی شورای عالی صلح استدلال میکند که توافق صلح با طالبان ممکن است به منازعه در این کشور پایان ندهد، اما قطعاً جنگ را کاهش میدهد (سرابی، ۲۰۱۸).
چالشها
علیرغم خواست عمومی برای صلح، چنددستگی میان طالبان و نیز نبود اجماع بین رهبری دولت، این روند را به چالش میکشد.
الف) طالبانِ تقسیمشده
شورای طالبان از نظر داخلی حداقل به چهار گروه اصلی تقسیم شده است: شورای کویته، شورای مشهد، شورای شمال و شورای رسول. بهدلیل این چندپارچگی، خودگردانی منطقهای گستردهای بین شوراهای مختلف طالبان وجود دارد. هرچند شورای کویته، شورای رهبری عمدهی طالبان است؛ اما رقابت حکم میکند که هیچیک از این سه شورا، اقتدار شورای کویته را بهرسمیت نشناسد. در واقع، بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ میلادی، شورای رسول و شورای کویته درگیر جنگ علیه یکدیگر بودند (Kaura، ۲۰۱۸، ص ۱۲). مژده معتقد است که پس از مرگ ملا عمر، هیچیک از رهبران طالبان «امیرالمؤمنین» بهحساب نمیآیند؛ زیرا آنها از سوی «جرگهی علما» انتخاب نشدهاند. انتخاب آنها یک انتخاب استراتژیک بوده است. بنابراین، آنها اقتدار ملا عمر را ندارند و این، باعث چندپارچگی شده است (مژده، ۲۰۱۸). با وجود این، نمایندهی شورای عالی صلح اظهار میدارد که آنها آمادهی مذاکره با همه گروههای شورشی، صرفنظر از اینکه از کدام جناح نمایندگی میکنند، هستند (حمید، ۲۰۱۸). افزون بر این، اگر نیروهای طالبان در میدان نبرد احساس کنند که از سوی رهبریشان در مذاکرات صلح، نادیده گرفته شدهاند، مذاکرات صلح ممکن است برای طالبان هزینهبر باشد. مژده معتقد است اگر اعضای طالبان احساس کنند که نادیده گرفته شدهاند، ممکن است به گروههای شبهنظامی دیگری مانند داعش، بپیوندند. بنابراین، رهبری طالبان در تأیید نشستهایش با نمایندگان دولت آمریكا و افغانستان بسیار محتاط بوده است (مژده، ۲۰۱۸).
ب) نبود اجماع میان بازیگران دولت
نبود اجماع میان بازیگران دولت در مورد اینکه صلح با شورشیان به چه معنا است و نبود یک استراتژی واقعبینانه برای دستیابی به آن، روند صلح را جداً به تأخیر میاندازد (Galvanek، ۲۰۱۴: ۶). مراکز مختلف قدرت در درون دولت افغانستان، با یک صدا دربارهی روند صلح صحبت نمیکنند. این موضوع، از سوی نمایندهی شورای عالی صلح برجسته میشود؛ زیرا وی اظهار میدارد كه شورای عالی صلح نیز همین مشكل را دارد. به دلیل اینکه اعضای شورا بر سر یک مسئله توافق ندارند. بهگفتهی وی، شورای عالی صلح ظرفیت ادامهی مذاکرات صلح را ندارد. افزون بر این، تلاشهای شورای عالی صلح و دولت باهم هماهنگ نیستند. بنابراین، او نسبت به نتیجهی مذاکرات صلح تردید دارد و معتقد است که کمکی به صلح در کشور نخواهد کرد (سرابی، ۲۰۱۸).
پیشنهادات
رئیسجمهور غنی در سخنرانیاش در کنفرانس ژنو دربارهی افغانستان، اظهار داشت که ثبات دوامدار برای افغانستان بهمعنای نبود فیر مرمی نیست. برای دستیابی به صلح مثبت، موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرند:
- کاربست عادلانهی حاکمیت قانون و حمایت از حقوق و آزادیهای شهروندان، برای جلب اعتماد شهروندان به دولت و دستیابی به صلح پایدار، بسیار حیاتیاند. توانایی دولت افغانستان در حفظ انسجام خود، ارائهی خدمات کلیدی و تأمین امنیت مردم، میتواند جریان طالبان را تضعیف کند.
- آزادی و وضعیت زنان و مسئلهی اقلیتها باید مورد توجه و محافظت قرار گیرد؛ زیرا طالبان دیدگاههای افراطی دربارهی زنان و اقلیتها دارند.
- یک روند مصالحهی گستردهتر و عمیقتر، باید نهتنها دولت افغانستان و طالبان، بلکه بازیگران سیاسی اپوزیسیون، فعالان جامعهی مدنی و بازیگران منطقهای را نیز در بر گیرد.
- عناصر منطقهای جنگ در افغانستان، بهویژه نقش زیانبار پاکستان، باید از سوی جامعهی بینالمللی با صراحت و صداقت بیشتری مورد توجه قرار گیرد، تا هم روابط دولت افغانستان و حامیان بینالمللیاش بهبود یابد و هم مذاکرات صلح تقویت شود.
- در افغانستان، پشتیبانی عمومی از مذاکرات صلح فعلی وجود ندارد و این موضوع، به یکی از عواملی تبدیل شده است که روی روابط بین دولت از یک طرف، و جامعهی مدنی، رسانهها و شهروندان افغانستان از طرف دیگر، تأثیر میگذارد. روند صلح باید شفافتر شود تا شهروندان در حد امکان از این روند آگاه شوند تا از علاقه و پشتیبانی مستمرشان اطمینان حاصل شود. بدون سطح مشخصی از شفافیت و انتشار اطلاعات منظم، روند صلح با تأیید عمومی مواجه نخواهد شد.
کتابشناسی
الف) مصاحبهها
Eide, K. (2017, August 29). Regional Security: A Struggle to Overcome Afghanistan’s Insulation through Multilateral Foreign Policy. (M. M. Zaki, Interviewer) Oslo.
Hamid, A. R. (2018, November 14). Research and Studies Director at the High Peace Council. (M. M. Zaki, Interviewer)
Mojdeh, V. (2018, November 13). Former Official within the Taliban Emirate. (M. M. Zaki, Interviewer)
Murtazawi, S. (2018, November 12). Deputy Spokesperson to the President. (M. M. Zaki, Interviewer)
Sarabi, H. (2018, October 7). Afghanistan Peace Process. (M. M. Zaki, Interviewer) Strand, A. (2017, February 15). Afghanistan Security Problem and Regional Countries. (M. M. Zaki, Interviewer) Bergen.
ب) کتابها و مقالات
Ahadi, A. u. (1995, July). The Decline of the Pashtuns in Afghanistan. Asian Survey, 35(7), 621-634.
Al Jazeera. (2018, November 9). Afghanistan Peace Conference Kicks off in Moscow. Retrieved from https://www.aljazeera.com/news/2018/11/afghanistan-peace- conference-kicks-moscow-181109083021481.html
Ameri, N. S. (2011). Prospects for Peace and Stability in Afghanistan. SIPRI Afghanistan Regional Dialogue.
Chaliand, G., & Arnaud, B. (Eds.). (2007). The History of Terrorism; From Antiquity to Al Qaeda. California: University of California.
Crawford, J. (2018, November 17). Top US Military Officer Says Taliban ‘Are Not Losing’. Retrieved from CNN Politics: https://edition.cnn.com/2018/11/17/politics/joseph- dunford-taliban-afghanistan/index.html
Donati, J., & Nissenbaum, D. (2018, July 25). U.S. Envoy, Taliban Officials Meet to Discuss Afghan Peace Talks. Retrieved from The Wall Street Journal: https://www.wsj.com/articles/u-s-envoy-taliban-officials-meet-to-discuss-afghan- peace-talks-1532547118
Farrell, T., & Semple, M. (2017). Ready for Peace? The Afghan Taliban after a Decade of War. London: Royal United Services Institute.
Ferris-Rotman, A. (2018, November 9). Moscow Shows It’s Back in the ‘Great Game’ by Hosting Taliban-Afghan Peace Talks. Retrieved from The Washington Post:
https://www.washingtonpost.com/world/europe/in-a-first-moscow-prepares-to-host-afghan-talks-between-taliban-and-kabul-envoys/2018/11/08/1adffc42-e2a4-11e8-b759-3d88a5ce9e19_story.html?utm_term=.37c6140c171c
Galtung, J. (1981). Social Cosmology and the Concept of Peace. Jounral of Peace Research, 18(2), 183-199.
Galtung, J. (1967). Theories of Peace: A Synthetic Approach to Peace Thinking. Oslo: International Peace Research Institute.
Galvanek, J. B. (2014). Supporting Negotiations for Peace in Afghanistan. Berlin: Berghof Foundation.
Human Rights Watch. (2001). Afghanistan: Massacres of Hazaras in Afghanistan. London: Human Rights Watch.
Integrity Watch Afghanistan. (2016). National Corruption Survey 2016. Integrity Watch Afghanistan, Kabul.
Jackson, A. (2018). Life under the Taliban Shadow Government. London: Overseas Development Institute.
Kaura, V. (2018). Understanding the Complexities of the Afghan Peace Process. New Delhi: Observer Research Foundation.
Mojdeh, V. (2002). Afghanistan Under Five Years of Taliban Sovereignty. (S. Khalili, & S. Ganji, Trans.) Kabul.
Osman, B. (2014, January 24). The Future of Peace Talks: What Would Make a Breakthrough Possible? Retrieved from Afghanistan Analysts Network (AAN): https://www.afghanistan-analysts.org/the-future-of-peace-talks-what-would-make-a- breakthrough-possible/
Panda, A. (2015, November 24). A Turning Point in Afghanistan-India Relations? Retrieved November 27, 2017, from The Diplomat: https://thediplomat.com/2015/11/why- afghanistan-and-india-are-about-to-transform-their-relationship/
President Ashraf Ghani’s Remarks At Geneva Conference on Afghanistan. (2018, 11 28). Retrieved from Office of the President: https://president.gov.af/en/SP/789012781234
Rashid, A. (2000). Taliban: Militant Islam, Oil, and Fundamentalism in Central Asia. New Haven: Yale University Press.
Saikal, A. (2012). Modern Afghanistan: A History of Struggle and Survival. London & New York: I. B. Tauris & Co Ltd.
Schetter, C. (2003). Ethnicity and the Political Reconstruction of Afghanistan. State Reconstruction and International Engagement in Afghanistan. Germany: Center for Development Studies (ZEF), University of Bonn.
Sharifi, S., & Adamou, L. (2018, January 31). Taliban Threaten 70% of Afghanistan. Retrieved from BBC World Service: https://www.bbc.com/news/world-asia-42863116
Sheridan, M. (1998). How the Taliban Slaughtered Thousands of People. Retrieved from http://www.rawa.org/times.htm
The Constitution of Afghanistan. (2004). Ministry of Justice.
(n.d.). The Dawn of Afghan Peace or Another False Alarm?
The Embassy of Afghanistan, Washington DC. (2014, September). Bilateral Security Agreement. Retrieved from The Embassy of Afghanistan, Washington DC: https://www.afghanembassy.us/document/bsa/
Thomas, C. (2018, October 16). Momentum Toward Peace Talks in Afghanistan? Retrieved from CRS Insight: https://fas.org/sgp/crs/row/IN10935.pdf
Tiwary, S. (2016). Understanding Taliban and the Peace Process. New Delhi: Indian Council of World Affairs. Retrieved from https://www.researchgate.net/publication/303924565 Zaeef, A. S. (2010). My LIfe with the Taliban. (A. S. Linschoten, & F. Kuehn, Eds.) New York: Columbia University Press.
[1] – گفتنی است که این مقاله قبل از تشکیل شورای عالی مصالحهی ملی نوشته شده است.
[2] وحید مژده یک مقام پیشین در امارت طالبان است.
[3] کریستین برگ هارپویکن، که از ۱۹۹۸ بهبعد، بهطور گسترده در مورد افغانستان نوشته است و در این کشور کار کرده است. نگارنده در فبروری ۲۰۱۸ با او مصاحبه کرده است.
[4] «جرگه» از رهبران قبیلهای و محلی تشکیل شده است که دربارهی موضوعات مختلف، از جمله موضوعات اجتماعی و اقتصادی، در سطح ملی تصمیم میگیرد (Sheets، ۲۰۱۲: ۲۲). قانون اساسی ۲۰۰۴، که در همین سال در یک جرگه تصویب شد، «جرگه» را در «فصل ۶: لویه جرگه» شامل قانون اساسی ساخت. در مادهی ۱۱۰ قانون اساسی آمده است: «لویه جرگه عالیترین مظهر ارادهی مردم افغانستان است». لویه جرگهی قانونی متفاوت از لویه جرگهی سنتی است. تصمیمات اتخاذشده از سوی لویه جرگهی قانونی، از نظر قانونی الزامآور است؛ در حالیکه لویه جرگهی سنتی بیشتر جنبهی مشورتی دارد.
[5] «کای آیده» که از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰، نمایندهی ویژهی سازمان ملل متحد در افغانستان بود، در آگست ۲۰۱۷ از سوی نویسنده مصاحبه شده است.
[6] «آرن استرند» که بیش از ۳۰ سال درگیر فعالیتهای بشردوستانه و تحقیق در مورد افغانستان بوده است، در فبروری ۲۰۱۷ از سوی نویسنده مصاحبه شده است.
[7] حبیبه سرابی معاون رئیس شورای عالی صلح،و مشاور ارشد امور زنان در ریاست اجرائیهی افغانستان است.
[8] عبدالرحمان حمید، رئیس دیپارتمنت تحقیقات در شورای عالی صلح است.